اشک رازی ست
لبخند رازی ست
عشق رازی ست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی…
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ...
درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست ...
Invited by: Narjes Maghsoudi
if the data has not been changed, no new rows will appear.
Day | Followers | Gain | % Gain |
---|---|---|---|
November 01, 2023 | 20 | +1 | +5.3% |
June 19, 2022 | 19 | -1 | -5.0% |
April 04, 2022 | 20 | +1 | +5.3% |
February 05, 2022 | 19 | -2 | -9.6% |
December 30, 2021 | 21 | +1 | +5.0% |
September 07, 2021 | 20 | +14 | +233.4% |