Mirzaei HASSAN on Clubhouse

Bio

وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی و...........
** مشاور سابق ریاست کانون وکلا دادگستری اصفهان
** دادرس سابق دادگاه انتظامی کانون وکلا دادگستری
**دادیارسابق دادسرای انتظامی کانون وکلا دادگستری
**دارای سابقه فعالیت واشتغال، در یکی از واحدهای صنعتی بعنوان سوپر وایزر
**گذراندن دوره آموزشی در امور صنعتی،تولیدی و،،،، ،در کشور ایرلند شمالی
**شاعر و فعال حوزه موسیقی و ترانه سرایی( آهنگساز وترانه سرا)
و آشنا با سازهای سنتور وتنبک،
**منتخب :همایش تجلیل از پیشکسوتان موسیقی
**دارای سابقه فعالیت در عرصه،نویسندگی و تآتر و سینمای تجربی(عضو انجمنهای، نمایش،موسیقی،شعر و،،،،،)
** ریاست سابق کمیته انضباطی هیات فوتبال شهرستان
**ریاست سابق کمیته انضباطی هیات تکواندو شهرستان
و..................
****************** *********
(با احترام:حضور در اتاقهای کلاب هاوس لزوما بمعنی تائید یا رداشخاص و نظرات و مطالب آن نیست،،،،،هدف بهره بردن در راستای صحیح وقانونی می باشد
***************
صندوقچه دل
صندوقچه دلم را،بردی کجا گذاشتی
صد تا امید درش بود،مگه خبر نداشتی
میگن زدی شگستی،انداخته ای
تو دریا
پوسیده صندوقچه ام،پریده آرزوها
حالا کجا بگردم، دنبال آن گم
شده
هیچکس خبر نداره،که بادلم
چی شده
***
خاطره
با خاطراتت چه کنم
که هردم مرا میفریبد
به امید دیدار تو
خاطره،خاطره،خاطره
آن خاطره این خاطره
رنج وغمم بی حاصله
(بخشی از ترانه خاطره در مایه دشتی)
-----------------------------
یاد یاران
یاد یاران چه خوش،
یاد یاران
یاد دل خسته گان،بیقراران
یاد آنها که از بیوفائی
خسته و دل غمین جدائی
یاد یاران،یاد یاران
یادی از جمله آشفته حالان
.............
بخشی از تصنیف،یاد یاران...
اجرا شده در همایش تجلیل از پیشکسوتان موسیقی
----------‐--------------
هنوز ش دوست می دارم
*****
صدای دوره گرد پیر پیچید
درون کوچه دلهای خسته
به آهنگ غم انگیزی ندا داد
خریدارم دل و جان شکسته
*****
کسی گر شیشه عمر کهنه دارد
وگر جا مانده قبلی زیر آوار
به لبخندی،نگاهی گرم وشیرین
خریدارم شکسته،کهنه، بیمار
*****
یکی آمد برون افتان و خیزان
بگفتا دوره گرد پیر نالان
دلی دارم که چاک از زخم عشق است
فروشم هر چه گوئی مفت و ارزان
*****
دلی دارم که در بازار خوبان
زمانی صد هزاران مشتری داشت
درون بستر دلهای بیمار
گل عشق و امید ومهر می کاشت
*****
دگر زان جلوه ها چیزی نمانده
کنون آن نازنین افتاده بر خاک
پریشان وغمین است وفسرده
به تیر بیوفائی زخمی وچاک
*****
مرا حال پرستاری نمانده
ببر آن را بدریائی رها کن
مدامم میرسد زخم زبانی
مرا از این دل رسوا جدا کن
*****
صدائی ز انتهای کوچه آمد
مبر کان را هنوزش دوست دارم
اگر با تیر مژگانم شده چاک
بده تا روی چشمانم گذارم
************