Soheil Star on Clubhouse

Updated: Jan 17, 2024
Soheil Star Clubhouse
362 Followers
147 Following
@soheil.star.396 Username

Bio

بودن بنده در یک اتاق به معنی قبول یا تایید تایتل یا مطالب عنوان شده در روم نمی باشد، شنونده هستم و دنبال آموختن

اگر شما هم سالها تنها زندگی کنید، قطعآ یاد خواهید گرفت که برای زندگی به هیچ کس نیاز ندارید، زیرا هرگز احساس دلتنگی یا تنهایی نخواهید کرد. چون سالهاست که تنهایی جزعی از وجود شماست

یا به معنی دیگه: آدمهایی که توی زندگی همیشه خودشون تکیه گاه بودن، وقتی مشکلی پیدا میکنن تنهایی رو بیشتر دوست دارن.چون عادت به تکیه کردن ندارن ...



سه گروه از اشخاص رو آدم هیچ وقت تو زندگی نباید فراموش کنه:
یک، کسایی که تو روزای سخت کنارت بودن و موندن
دو، کسایی که توی سختی ها ولت کردن به حال خودت
و سوم، کسانی که باعث بوجود اومدن اون روزای سخت و سختی ها بودن
مهربان بودن یه دل بزرگ میخواد اما...
قدر مهربونی رو دونستن،ذات خوب میخواد و یه دنیا شعور و معرفت

به قول یه عزیزی: همه چیز های خوب لیاقت میخواد، که خیلیا ندارن

رفیق روزای سخت، که بی هیچ چشم داشتی فقط به خاطر دوستی همیشه تمام قد کنارت باشه، هم صحبت خوب، پارتنر خوب، همسر خوب و ....

آدمای قدرنشناس رو به حال خودشون باید گذاشت. آدمی که محبت رو نمیشناسه ارزش یک لحظه وقت تو رو نداره. خدارو شاکرم که قدرت شناخت آدم ها رو بهم داده


وقاحت یعنی: عمل خودت رو فراموش کنی و من رو بر اساس عکس العملم قضاوت کنی

وقتی قدرت رو ندونن، سکوت میشه بهترین حرف و نبودن میشه بهترین حضور ...


اگه از نظرت من، مثل یه تیکه سنگ سرد و بی‌روحم، بدون از سنگ نیستم ولی توی زندگیم زیاد به پست سنگ هایی مثل تو خوردم. من آینه ام…


عقلم و زیر پا گذاشتی رفتی، تو من و مبتلا گذاشتی رفتی
به غم زمونه ای دل، من جا گذاشتی رفتی
به خدا من رسوا کردی ای دل
همه جا مشتم و وا کردی ای دل
فتنه برپا کردی ای دل، من رسوا کردی ای دل


چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم

مرا دردیست اندر دل، که گر گویم‌ زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
منجم، کوکب بخت مرا از برج بیرون کن
که من کم طالع ام ترسم از آه ام، آسمان سوزد


تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید


بگو باران ببارد، که عطرت را بیارد
کسی هست که در این شهر، کسی جز تو ندارد
کجایی زخم شیرین، کجایی بغض سنگین
تو ماندگاری ای عشق، کجای کاری ای عشق
شب و فکر تو و بی خوابی، شب و فکر تو و تنهایی
تو هوای منی، نفسای منی
من و حسرت یک دیدارت که تو دردی و من بیمارت، تو هوای منی
بگو باران ببارد ....
۲۲مهر و
عاشق سفر و فعال محیط زیست ⛔

Member of

More Clubhouse users