به پیشگاه ارجمند جهانیان، کسانی در انتظار جهانی صلح آمیزند!
دولت شاهنشاهی ایران بزرگ با اعتقاد به وحدانیت خدایی که در ذات اقدسش هیچ است، بودش در نبودش و نبودش در بودش است و همه در بود مخلوق اوئیم و در نبود باقی در بقای ذاتش، نبود خدایی اوست و بود خدایی ما!
و با اعتقاد به اینکه ادیان و مذاهب و شریعت ساخته دست موبدان و مغان و ملایان و پدران روحانی و معابد و کنیسه ها و کلیسا و مسجد است که با نام خدا در پی به سلطه آوردن نوع بشر و سیطره بر سرنوشت و جان و مال و ناموس اویند ، همان حیوانات خوش علف پاردم درازی که خدا را اسباب معیشت و تملک قدرت خود قرارداده و بسان رمه ای در اختیار آنها را قربانی مطامح پلید خود می کنند!
موبدان و ملایانی که بجز سحر و جادو و رمالی دانشی نداشته و وجودشان ثلمه ای عظما برای بشریت است و نبودشان موجب خیر و برکت!
ابزارشان که همان ادیان و مذاهب و شریعت است چون افساری بر مردمان که جان و مال و ناموس شان را به غنیمت گرفته و برای مطامع دنیوی و وجود بی مقدارشان زن و مرد و پیر و جوان را به مقتل و کشتارگاه میفرستند تا حکومت و قدرت شومشان بر دوش وگرده مردمان استقرار و تداوم یابد و بطور خلاصه با سوء استفاده از جهالت و نادانی مردم و خدعه و فریب دادن آنها با ابزار دین به اسم دین و نام خدا خلق خدا را به جان هم انداخته و با ریختن خون آنها به دست یکدیگر خود بر ارابه خدایان سوار شده و مردمان را عبد و بنده خود گردانند!
دولت شاهنشاهی ایران بزرگ اعتقاد دارد خدایی که جمالش در نبود ،جلالت خود را در بودن یافت و انسان را خلق کرد خلیفه خود در روی زمین و هستی را آینه و و تجلی ذات جمال خود نمود، انسان را چون خود، خدایگونه آفرید واو را خداوند جان و مال و ناموس و سرشت و سرنوشت خود قرار داد در بود تا به کمال رسد و باز به نبود آید تا باقی شود در بقای ذات الهش در هنگام زوال و مرگ و نبودش!
اما آدمی تا هست خود خدای هستن و بودن خود است در این هستیدن مسئول است و پاسخگوی تمام آنچکه می کند . اوست خدایی با جواز بر خطا و این است وجه تمایزش با خدای نبود چرا که خدای نبود را خطایی نسزد و قصور و خطای فقط اقتضای ذات بودن و در هم بودن و تصادم و تصادف بودن ها و همبودهاست و این خدایان روی زمین به اقتضای ذات این خدایی؛ حق برخورداری از کلیه لوازم و و توابع آن را نیز دارند که از جمله مهم و برترین آن حفظ و رعایت شائنیت و کرامت انسانی نوع بشر و ملحقاتش بهره مندی از آزادی چه در وجه سلبی و چه وجه ایجابی است و به تبع آن نوع انسان دارای همه حقوقی است عینی و آنچکه به ذهن آید که بشر به ماهو بشر بودن خود می تواند داشته باشد فارغ از هر رنگ و نژاد و جنس و دین و آئینی و هر دین و مذهب و رسومی که بشر را از این حقوق فطری و طبیعی منع کند امری شیطانی و غیرانسانی و محکوم به نابودی است!
و نیز است ادیان و مذاهب و اعتقاداتی که جنگ طلب