👩🏻⚕️🦄 🏊🏼♀️ 📚 🎼
🚀 🪐 🛸
تضمین غزل ۲۸۲ #حافظ
✍ : #محمدرضاکاکائی
ز کوی می فروشان میشدم دوش
سهی قد قامتی ماهی سیه پوش
خرامان لعبتی مرغول بر دوش
«ببرد از من قرار و طاقت و هوش
بت سنگین دل سیمین بناگوش»
گشاده روی و کَش با چشم بیمار
لبش را صد هنر ، ابروش بسیار
چه گویم کِش چنین آید سزاوار
«نگاری چابکی شنگی کله دار
حریفی مهوشی ترکی قبا پوش»
شکفته غنچه با آوای دلکش
چو آهویی که باشد مست و سرخوش
شکسته کسمه بر رخسار مهوش
«ز تاب آتش سودای عشقش
بسان دیگ دایم میزنم جوش»
خیالم ز او چنان خوش بود و عاطر
بدان گلگشت و گلزار و مناظر
بشد دل از کفم ، کی باشد آخر
«چو پیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم در آغوش»
چه گویم چون نمیگردد زبانم
ز آنچ آمد به چشمم در بیانم
ولیکن نکته ای گویم ، که دانم
«اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش»
لبانش خون مشتاقان بخورده ست
عذارش ماه و خور در هم سپرده ست
حیاتم داد و جانم را فسرده ست
«دل و دینم دل و دینم ببرده ست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش»
چه داند عشق و مستی سفله واعظ
مرا مستی و شرب خمر جایز
مرادم داد پندی نغز و نافذ
«دوای تو دوای توست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوش»
🪐🌠