Mahmudمحمود Saffariصفاری on Clubhouse

Bio

درود به همه سروران،
کمترین عضو این سرزمین اهورایی،
محمود صفاری هستم.

آگه نبود کسی ز رنج دل کس
هر کس ز دل خویش خبر دارد و بس
پس «هر که به فکر خویش باشد» ای دل
گو : (بارخدایا، تو به فریاد برس)
*-*-*
مهتاب من ای ماه جهان‌تاب، بتاب
از دیده من ز شوق رویت شده خواب
نوش از لب تو چو در خیال است مرا
حاجت نبود به شور و حال می ناب
*-*-*
گر نپوشد روی خود را ماه من
ماه گردون می‌شود بس شرمسار
دین و دل از من ربودی ماه من
پس چه پرسی از تدین ای نگار
*-*-*
نقشه‌بردار، آموزگار، برنامه‌نویس رایانه، مدیر کارگاه تولیدی‌صنعتی، و در نهایت، بازنشسته.
*-*-*
ظریفی به گوهرفروشی بگفت
مرا گوهری ده که نتوان بسفت
بگفتا که گر من نسودم همی
دگر گوهری سود اندر دمی
بگفتش که خواهم یکی گوهری
که نبود نظیرش به هر گوهری
چنین گوهری سودنی نیست، نیست
شنو از من این تا بگویم که چیست
دو گوهر همی هست اندر جهان
که برتر بوند از همه گوهران
چنین را خداوند داننده‌ای
عطا می‌نماید به هر بنده‌ای
هر‌آنکس که در این جهان اندر است
ز یک والد و هم ز یک مادر است
بلی آن دو گوهر همینان بوند
که مانند آنان دگر نیستند
برو قدر آنان بدان ای پسر
چو رفتند چونان نیابی دگر
*-*-*
علاقمند شدید به فرهنگ و تاریخ و ادبیات پارسی، دارای مقدار ناچیزی طبع شعر.
عاشق جای‌جای ایرانم هستم، عاشق همه قومیت‌های عزیزمون هستم، به‌خصوص خیلی دلم می‌خواد ترکی بلد باشم، ولی شوربختانه فقط چندتا جمله بلدم !
یاساشین آذربایجان، گوربان الوم هاموسین تورکلری !
امیدوارم غلط نباشه !
همچنین سر تعظیم در برابر کردهای عزیزمون فرود میارم و دست همه اونها رو می‌بوسم !