Omid.raha
امید.رها
مهندس آی تی
شاعر/ترانه سرا
توی سیگار
امید.رها
......................................
خوشبحالت
حالا که نگفتند
تاریخ میگوید
حتی عقب تر از دوره لیلی و شیرین
زن
اشکش
دم
مشکش
اشکهای مرد
ولی
توی سیگار
اشکهای تو
بخار میشود در اکو سیستم
دوباره برمیگردند
و چشمهایت دوباره رعد میزنند
توی شهر
اما مرد
چشمهایش خشک میشود
توی سیگار
تو دلت که میشکند
طبق روایت که ارث میبرند
چهل خانه آن طرفتر
حالشان برای تو بد میشود
حتی از حال خودت بدتر
اما مرد قدم میزند
میشود خاکستر
توی سیگار
زن
دلش تنگ که میشود
زنگ میزند
به خواهرش
به مادرش
مرد
دلش که تنگ میشود
آتش میکشد
توی سیگار
دلم برایت تنگ شده است
لامصب
هر سی ثانیه
سی بار
توی سیگار
یک چیزی بگو آخر
دختر
به خودم بگو
نه توی سیگار
به خودم بگو
اینبار