سلطان صاحبقران،قبله عالم،پادشاه شهید
پادشاهی که درمیانه سنت به سوی مدرنیته بودناصرالدین شاه نه چندان سنت گرا بود که ذبح گوسفند در ینگه دنیا روی بالکن هتل را قابل قبول بداند و سفیر را برکنار نکند و نه آن قدر از سنت بریده که مثل رضاشاه بخواهد با نهادها و نمادهای سنت یک سر درافتد. او که در میانه سنت و مدرنیته ایستاده بود، می خواست از دل سنت راهی به سوی مدرنیته بگشاید و از این رو اگر چه آخرین پادشاه کلاسیک .ایران به حساب می آید اما نخستین حاکم با نگاه مدرن هم هست
نخست فرمان قتل امیرکبیر در عنفوان جوانی و خامی، ولو تاریخ بار اصلی گناه را بر دوش وسوسه مادر - مهد علیا- بگذارد؛ چرا که مقدمات کار را او با همدستی میرزا آقاخان نوری فراهم کرده بود شبانگاهان و هنگام مستی امضای شاه را هم گرفتند و همان شبانه روانه فین کاشان شدند و صبح که پادشاه می خواست لغو کند کار از کار گذشته بود تا حسرت ابدی بر جان و دل او باقی بماند. علاقه ناصرالدین شاه قاجار به مدرسه دارالفنون (نخستین دانشگاه مدرن در ایران) به حدی بوده که به موجب تحقیق دکتر کیانفر در هر ثلث، خود حاضر شده و به نفرات اول شخصا جایزه می داده و می دانسته اگر امیدی به ترقی ایران باشد راه آن از همین مدرسه / دانشگاه می گذرد. نخستین راه آهن ،عکاسی، تلگراف، تلفن و بسیاری از پدیده های مدرن دیگر در دوره ناصرالدین شاه وارد ایران شد و البته به کتاب چنان علاقه مند که شهره خاص و عام است و به همین خاطر دارالترجمه بزرگی بر پا کرد.شاه شهید به زبانهای فرانسوی،عربی و انگلیسی آشنایی داشت، ودیوان شعری هم سروده است ونقاش وخطاطی ماهربود.ریشه تمام تحولات و جنبشهای اجتماعی در دوران آزادیهایی است که او به مردم داده است. تاسیس مدارس مدرن، تاسیس مدارس برای یهودیان، شکلگیری جنبش باب و دین بهایی، حتا شکلگیری اسلامگرایی جمالالدین اسعدآبادی نیز در دوران ناصرالدین شاه اتفاق افتاده است. جالب این که،ناصرالدین شاه شخصا با هیچ کدام از این حرکتهای اجتماعی مشکلی نداشته بجز با اسلامگرایی. باز چون اهل کشتن نبود، سید جمال را از ایران بیرون کرد.ما در دوران وصف ناصرالدین شاه قاجار به قلم علی خان ظهیرالدوله..." شعر نیکو میگفت و میفهمید و دوست میداشت هرکس را که شعر خوب بگوید..سازها را فوق العاده پسندیده میداشت و خودش نیز پیانو و تار را مینواخت...زبان فرانسه و فارسی و ترکی عثمانی و ترکی ایرانی را میدانست و حرف میزد...در تمام عمر وقت ناهار روزنامه خارجه و شب ها در موقع خوردن شام کتاب تاریخ گوش میکرد و در عصر خودش بر تمام شکارچیان سرآمد بود...غالب جاها را جز آمریکا گردش کرد و کارهای خوب درک کرده خواست در ایران معمول کند ولی افسوس که ما ملت وحشی قبول تربیت و خوشی نمیکنیم...بیچاره ناصرالدین شاه آرزوی تربیت ماها به دلش ماند"..(منبع-خاطرات و اسناد ظهیرالدوله به کوشش ایرج افشار صفحه 22)....پرتره ی علی خان ظهیرالدوله,تاریخ ایجاد ربع چهارم قرن نوزدهم-قفقاز