حمید Hamid on Clubhouse

Updated: Aug 14, 2023
حمید Hamid Clubhouse
32 Followers
66 Following
@hamid_r60 Username

Bio

غزل : گندم ِ مستی
یازدهم مرداد ماه یکهزار و چهار صد و دو

غریبانه ، به تابوتی رَوَم ، هنگام ِ مرگی
بَرَم تنها کفن ، در خاک ِ خود ، اتمام ِ مرگی
چو رندانی ، به ظاهر کم ، چو بر ، خاکم بیایند
به دفْنَم ، یک شرابی ، بر جسد ، اجسام ِ مرگی
شراب ِ عاشقی،چون دست ِ آن ، یاری ، بگیرند
بروید گندم ِ مستی ، ز ِ خاکم ، جام ِ مرگی !
چنان مستی ، لَحَد ، در خاک ِ عشق و آن شرابی
که عارف، دف ، زند ، از شوق ِ مستی ، نامِ مرگی!
به تنهایی قسم ، در خاکِ خود ، بَخشم جهان را !
چو چرخ و این فلک ، بیچاره تر ، از کام ِ مرگی
نه ثروت ، مال اندوزی ، که چون مانَد ، در آن روز
فقط ، نامی ، به نیکی ، چون رَوی، بر بام ِ مرگی
به هر دم ، خنده میگیرد ، به عبرت ، روح ِ او را
چرا هر دم ، چو ترسی، چون به دنیا ،گام ِ مرگی؟


نمونه ___وزن واژه ___نشانه هجایی -- آوای ِ وزنی
کبوتر ---- فعولن ..(U ـ ـ) __ ت تن تن
می‌نوشتم --فاعلاتن .. (ـU ـ ـ) __ تن ت تن تن
دریا دلان-- مستفعلن .. ( ـ ـ U ـ ) __ تن تن ت تن
نمی‌دانم -- مفاعیلن .. ( U ـ ـ ـ ) __ ت تن تن تن
دری بگشا -- مفاعیلن .. ( U ـ ـ ـ ) __ ت تن تن تن
بامدادی --- فاعلاتن .. ( ـ U ـ ـ ) __تن ت تن تن
با ادبان ----مفتعلن .. ( ـ UU ـ ) __ تن ت ت تن
کجایی ----فعولن .. ( U ـ ـ ) __ ت تن تن
میکند ----فاعلن ... ( _ U _ ) --- تن ت تن
از فراق --فاعلن ... ( _ U _ ) ___ تن ت تن

برداشتی کلی از حالات روانی دستگاهها وآوازهای ایرانی :

دستگاه شور: آگاهی- درک- تفکر و اندیشه.
۲-آواز دشتی: سوز و گداز- گریه و زاری.
۳-آواز ابوعطا: گله وشکایت.
۴-آواز افشاری: افسوس و حسرت- هجران از معشوق.
۵-آواز بیات ترک: تعلیم- شادی درون.
۶-دستگاه همایون: متانت- سربلندی- نصیحت وپذیرش.
۷-آواز بیات اصفهان: نهایت احساس.
۸-دستگاه سه گاه: بزم و شادمانی- شور و شوق.
۹-دستگاه چهارگاه: ستیز و جنگ،حتی رو در روی معشوق- مقاومت و پیروزی- تلاش در رسیدن به آرزوهای دیرین عاشقی.
۱۰-دستگاه ماهور: رویا پردازی- پرش از قله شادی به همراه ذهنی رویایی- آرزو.
۱۱-دستگاه نوا: رازداری- حکایت.
۱۲-دستگاه راست و پنجگاه: ستایش معبود (خدا)- بزرگمندی و تعریف.

مثنوی رنج نامه :
مطلع و شروع دفتر مثنوی رنج نامه :
الا این زندگی باشد و یا رنج چو هر روزش که باشد چون غم و رنج الا این زندگی باشد و یا رنج چنین است ای برادر مرگ تو ، گنج ! چو در این زندگانی اختیاری نیابی هیچ، جز رنج و غباری چو در این زندگانی اختیاری است ترا با زندگانی کارزاریست عجب باشد که بعد از سالها رنج چنان بهره نبردیم خود از آن گنج برای هیچ همه سالی در آن جنگ ز شادی می‌زدیم دائم بر آن سنج فقط ما بوده ایم شیری به میدان پیاپی بوده ایم دائم به میدان الا هشیار باش در این غم و ننگ که دنیا خود نیرزد همچو یک سنگ عدالت گر نباشد کشوری را ، ز آزادی نباشد بهره ای را

Member of

More Clubhouse users