دکترای زبان و ادبیات فارسی
پژوهشگر ادبیات عرفانی، گاهی شاعر، فوق ممتاز خوشنویسی، پژوهشگر نسخه های خطی و خوانش متون کهن
اگر در اتاقی حضور می یابم دلیلی بر تایید نظر گردانندگان آن نیست.
لولیی با پسر خود ماجرا میکرد که تو هیچ کار نمیکنی و عمر در بطالت به سر میبری. چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی.
اگر از من نمیشنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد. (رساله دلگشا)
ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﮑﻤﺎ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺟﻬﻞ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺳﺨﻦ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﺪ.
ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺑﻦ
ﻣﯿﺎﻭﺭ ﺳﺨﻦ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﺨﻦ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻫﻮﺵ
ﻧﮕﻮﯾﺪ ﺳﺨﻦ ﺗﺎ ﻧﺒﯿﻨﺪ ﺧﻤﻮﺵ
گلستان سعدی
امشب دوباره دست نوا ساز ماهتاب
آهنگ غم نواخت به مضراب اضطراب
عیسائیان واژه به جان یاری ام کنید
کابستن است مریم طبعم به شعر ناب
یلدائیان صبح سعادت نشان ذوق
کز چشمتان ربوده شب انتظار خواب
آیینه های دیده برابر نهید تا
سر بر زند ز مشرق احساسم آفتاب
سیل سرشک و آتش آهم نموده اند
بنیاد آشیانه آگاهی ام خراب
بر تخته ای فتاده به دریای آتشم
زین سو هراس آتش و زان سو هراس آب
ای منشیان بد خط دیوان روزگار
این شیوه های کهنه کجا میدهد جواب
با نعره شبانه مستان چه میکنید
گیرم که خط زدید ز دیوان من شراب
داریوش کاظمی