آقای فرزاد مقبلی ، شما با من ظاهراً دوست بودید ، و اینکه این حرکت از شما بعید بود دوست عزیز، شما منو از کلاپ بلاک کردید و نگین رو نگه داشتید که تلاشتون رو بکنید !؟ باور کنید نیازی به این کارا نبود ، اون که پیشنهاد همه رو تا حالا قبول کرده و دست رد به سینه کسی نزده، قطعا به شما هم نه نمیگفت ، نیازی به این کار نبود ، دوست عزیز شما مثلا شاعری ، شاعر هیچ وقت اینقدر خودش رو حقیر نمیکنه که با دوستش این حرکت رو بزنه ، دیگه به کی میشه اعتماد کرد؟
بار اولتونم نیست ، قبلا حرکت احمقانه تری زده بودی ، اما من چیزی نگفتم و باهات خوب بودم شاید که خودت خجالت بکشی اما انگار نه انگار ، و تو وقیح تر شدی ، اون کتابات رو ببر لبو فروش سر کوچه شاید به دردش بخوره و قبول کنه که لبو توش بده ، وگرنه با این حرکات نشون دادی که فقط ی نامردی که چشمش دنبال ناموس رفیقشه
من شاعرم بی کله و یاغی ،،،،
تیغ زبانم تیز و برنده است ،،،،
از واژه های پوچ بیزارم ،،،،
تا آتش در سینه ام زنده است ،،،،
تیغ خیانت های پی در پی ،،،،
حالم شبیه میوه و رنده است ،،،،
از نارفیق پست بیزارم ،،،،
از آنکه نامش کنج پرونده است ،،،،
استاد نامی پست و بی مایه ،،،،
آری همینگونه هنر زنده است ،،،،
آن بی صفت استاد پستی که ،،،،
گفت عشقتان پیروز و پاینده است ،،،،
گرگ وجودش را نمایان کرد ،،،،
این ذات کفتاران درنده است ،،،،
آری هنر در گوه شناور شد ،،،،
چون او به تعلیمش برازنده است ،،،،
من شاعرم بی کله و یاغی ،،،،
تیغ زبانم تیز و برنده است ،،،،
این گفته از روی صداقت بود ،،،،
هر کس که لاشی گشت بازنده است ،،،،،،،، علی مجنون