به نام خدا
میخندم و میگریم و هرگوشه روانم،
هرکس که مرا بیند، پُرسد ز روانم
گویند که دیوانه و گویند که مست است،
هم اینم و هم آنم، کمتر نتوانم
مستم ز می عشق که در جام دلم ریخت،
ساقی بشکن جام و بزن باده به جانم
وان جامه که لبخند جنون بر لب من بافت،
بُد پاره ای از پرده ی اسرار نهانم
وین اشک.......وین اشک.......
در پناه خدا