منو از این غم جاودانه آزاد کن
با لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم
من به آرامش وحشی چشات مدیونم
یه پناهنده ی ترسیده ی تنهام اما
پشتِ مرز تن تو تا به ابد می مونم
منو از این غم جاودانه آزاد کن
اگه فردایی باشه من با تو می سازم
برد من وقتیه که به تو می بازم
توی این روزای شوم، شده کل آرزوم
روز آزادی بیاد حبس بشم تو بغلت
بین دستات برسم به اوج پروازم