چو ایران نباشد تن من مباد
* * * *
جهانا؟! مگر کور گشتی و کر
به روبه دهی ، جای شیران نر
* * * *
کنجکاو ، برای رسیدن به حقیقت ، پرسش میکنم ، و نقد میکنم.
* * * *
مشت خود را گره کرده ، بر دهان آن میکوبم ، که زنده بودن در این لجنزار را ، زندگی ، نامید...
* * * *
در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته مي خورد و مي تراشد.
* * * *
صدا در سکوت ، نور در تاریکی ، وزندگی درمرگ خود را نشان میدهد ،. پرواز شاهین تنها در آسمان تهی به چشم می آید.
* * * *
آدمها دو دسته اند: آدم های بدبخت آدمهای نادان.
آدمهای بدبخت آنهایی هستند که فکر می کنند جمله فوق درست است.
آدم های نادان آنهایی هستند که نمی دانند جمله فوق درست است.
آدم های بدبخت آنقدر بدبختند که حتی نمی توانند نادان باشند.
آدم های نادان، نادان تر از آنند که بخواهند بدبخت باشند.
بدبختانه آدم های بدبخت نمی توانند خودشان را به نادانی بزنند.
نادان ها حتی نمی دانند که خوشبختند.
نادانی که بداند نمی داند، بدبخت شده.
بدبختی که بدبختی اش را نداند، نادان شده.
بدبختي آدم نادانی که بخواهد بدبخت شود؛ مثل ناداني آدم بدبختی است که بخواهد نداند.
ندانستن خوشبختی از بدبختی بدبختی بدتر است.
* * * *