شاعر معلول با اسپاسم گردن
ورزشکار
کتاب های من
اولین حرف عشق
دریا نزدیک است
پرواز چکام
شهریار
این سایه
سایه به سایه
دنباله من است
تا منی که قول دادهام
دیگر هیچ چیزی از خودم ننویسم
را با تیتر بزرگ بنویسد
با کلماتی که روی قلم سور میخورند
و بر گودهی نهیف کاقز خال کوبی میشوند
تا شاید
مرا به سایههای دیگر من که
روی دیوار دراز
کشیدهاند
معرفی کند
شاید
این سایه همسایه خوبی میشد
برای هدایت که صادقان
خودش را برای سایهاش
نوشت
تا سایه اش خودش را بلند قد تر از همهی سایهها بداند
و روی پای خودش بایستد
مار
میخزید
تا خزینه ی
خزان پر بماند
زن
میرقصید
تا مرد را خالی کند
مار
سر میگذاشت
فورن
به سوراخ
فور میرفت
به دورن زن
تا زن که میرقصید
مار را در درون خودش جیق بکشید
و خودش بشود
مار
و با نیشی
از سر کینه
تمام مرد را
بکشد
تا شاید
تمام این فاصله ها را
بکشاند
به نزدیکی
پیرمرد پر بود
در آیینه
گاه پدرش
گاه پدربزرگش
گاهی هم کودک بود
پیرمرد در آیینه
از زمان چهارچنگولی آویزان مانده بود
در زمان که به چهار قسمت تقسیم شده بود
از چهار راه زمان در اتاقی در بسته گذشته بود
تا پیر شدن را در جوانی هس کند
هس کند
دارد
در خیابانها میدود
با کودکان دیگر
اما خودش را در گور هس کند
با پدربزرگ
و با پدرش درد بکشد
اما با دردهای خودش به هیچ هس مشترکی نرسد
آن وقت خودش از خودش جدا میشود
تا خودش را سه طلاقه کند
دیگر پیش خودش نخوابد
تا خودش را بار داد نکند
این زمان که کسی نمیداند
از کی به چهار قسمت تقسیم شده
را به چهار میخ بکشد
و به هم بچسباند
تا فقط خودش در آیینه بماند
وگر نه باید
خودش را بکشد
تا زمان متوقف شود
بایستد
تا پدر , پدربزرگ و این کودک که نمیدانم
کیست
پیاده شوند
از درون آیینه
و این زمان کش آمد
با خودش پدربزرگ را ببرد
به باغهای مواللق تا از شاخهی درخت سیب دوباره سیب بچیند
تا بتواند
دوباره بدنیا بیاید
آخرش تمام میشویم
وقتی تیق تیز زمان از روی شاهرگمان
عبور میکند
و آخرالزمان بی هیچ
نشانی از خودش میآید
از روی جسدهای ما عبور میکند
بی هیچ چشم ازاف که به
ما خیر بماند
و تمام نجات دهندهای
دورقین که در
کتابهای مقدس
نامشان را خواندهایم
و ما بشارتشان را دادهاند
این در گور خوفتگان
هزاران هزار سال
حتی جرعت
از گور به بیرون آمدن را ندارند
تا دست ما باغیماندگان جنگها آخرالزمان را بمیگیرد
تا ما دست بسته
دهان بسته
از دیو چهار سر
آخرلزمان شکست بخوریم
و شکست خورده
از انتظار آخرلزمان
به زمانی برگردیم
که هیچ جمنبندهی نبود
تا جمبشی کند
و دوباره زمان
خودش را بار داد کند
تا شاید
این زمان بار داد
جنبندهی را بزاید
و جنب و جوش دوباره شکل بگرد
if the data has not been changed, no new rows will appear.
Day | Followers | Gain | % Gain |
---|---|---|---|
June 25, 2024 | 2,013 | +19 | +1.0% |
May 23, 2024 | 1,994 | +21 | +1.1% |
April 20, 2024 | 1,973 | +20 | +1.1% |
March 14, 2024 | 1,953 | +25 | +1.3% |
February 21, 2024 | 1,928 | +16 | +0.9% |
February 03, 2024 | 1,912 | +10 | +0.6% |
January 17, 2024 | 1,902 | +34 | +1.9% |
January 01, 2024 | 1,868 | +27 | +1.5% |
December 16, 2023 | 1,841 | +32 | +1.8% |
December 01, 2023 | 1,809 | +45 | +2.6% |