حیرت زده ام تشنه یک جرعه جوابم ای مردم دریا، برسانید به آبم
آیا پس از این دشت رهی هست؟ دهی هست؟
یا این که به بیراهه دویده ست شتابم
من کوزه به دوش آمده ام چشمه به چشمه
شاید که تو را- ای عطش گنگ- بیابم
آهی و نگاهی و...- دریغا که خطا بود
یک عمر که با آینه ها بود خطابم
چون صاعقه هر بار که عشق آمد و گل کرد
یک شعله نوشتند ملایک به حسابم
می نوشم از این تلخ، اگر آتش، اگر آب
حیرت زده ام، تشنه یک جرعه جوابم