Mostafa Mobin on Clubhouse

Bio

چند روزی بود که ناخوشی به سراغ مان آمد و مهمان خودخوانده و ناخوانده بالین مان شد.
أطباء به طبیب الأطباء اعلام داشتند که مرض ناخوشی از گوارش و زخم و ایضا خونریزی معده همایونی جنابمان است
طبیب الأطباء تجویز نمودند که از نوش لب سوگلیان و عیش سواره کردنشان بر سورسوره کمی بکاهیم
امر فرمودیم هرگز چنین نکنیم که آن عیش و نوش هم جز واجبات و ایضا اوجب است در وظیفه سلطانی و سایه خداوندی مان.
علی ایحال از بستر همایونی چند سوگلی را به کام و بالین فرا خواندیم که وظیفه ازدیاد و موالید جمعیت نیز اوجب است حتی در این حال ناخوشی .
به ملازم باشی امر فرمودیم که اخبار بیرونی و سرحدات ممالک محروسه مان را همین جا در اندرونی عرضه دارد به محضر همایونی مان.
ملازم باشی عرضه داشته که فرزند سوگلی صیغه ای خرم سلطان خانم ترک آناتولی مان نور دیده عردوغان پاشای عثمانی میل به برقراری ریل و قطار سواری دارد برای رفتن از آنکارا به ترکستان و مغولستان.
به همین بهانه با این مردک قمارباز بی غیرت الی اف والی شورشی بادکوبه به هم ریخته جهت کشتار و قتل عام مردم دیار ارمنیه آرتساخ.
امر فرمودیم تا میل نوردیده عردوغان پاشا خدای نکرده کور نشود که اگر بشود با طریقت صوفی گری که دارد حتما مخنث میشود و خود را عرضه میدارد بسان قوم لوط و مایه رسوایی می‌شود و ننه جانش خرم سلطان خانم کزین رسوایی خدای نکرده غمگین و دل افسرده و پژمرده میشود و احتمالا ترک صیغه جنابمان را میکند وقتی ما عادت به سواره کردن خرم سلطان خانم بر سورسوره همایونی مان به صورت مرتب هر جمعه شب داریم.
امر فرمودیم تا جناب اسماعیل خان سردار قاآن مشرف شود برای چاره جویی به همراه جوانمردان آذری تا دفع فتنه مغولان نماید چو جیوش دلاوران عباس میرزا.
اما چه کنیم که جناب اسماعیل خان شده مارکوپولو و یک جا بند نمی‌ماند.
ملازم باشی عرضه داشته که جنابش در نیجر است و افریقیه
حقیقتش هاج و واج مانده ایم که چگونه ایشان تا افریقیه رفته اند و ارمنیه را به سامریان خزری و مغولان بی همه چیز اخوانی کاسه لیس بریتانیا واگذاشته اند.
مبین السلطان