خداوندا قسم بر اخترانت
به حق حرمت پیغمبرانت
به راز غنچهای نشکفته در باغ
به داغ لاله بنشسته با داغ
به پاکی ضمیران جویای درد
به لبهای خشک و رخسار زرد
به آن دیوانگان که منصوروار
سرفراز رفتن بالای دار
مرا زین خود پرستیها رها کن
چنان اندیشه در من بنا کن
که تقدیری که از آن ناگریزم
توانم جبر و قهرش را پذیرم