🇮🇷Iran,Tehran
🖋️Writer.Poet.
Inestagram: @mansurehbadahang
کانال تلگرام✍️
@seeb_torsh
کارشناس زبان و ادبیات فارسی
📗✍️ سیب ترش مجموعه شعر
📗✍️قافله شش انگشتی ها مجموعه شعر
📗✍️خودکارهایِ سفید به چپْچپ مجموعه داستان کوتاه
📖✍️هشت اثر مشترک شعر و داستان
۱
از کوری گره به گره واژه میکشم
ازطعم پوچ ماهیتم درد میچشم
منشور هیچ را به گره جیغ میزنم
بر تاول دمل شده ام تیغ میزنم
اینجا لباسْ کندهام آماده ی کفن
اینجا بدون دگمه و وابسته، بیغزن
این زن برهنگیش نمایش نمیشود
مردی به دیدنش تب خواهش نمیشود
زخمی که در عفونت خود گند خورده است
احساس جنسییت زده را پاک برده است
پستانش آرزوست، کپلهایش آرزوست
آن موج حسرت است پریشان، نه فوج موست!
دستش معادلاتِ منی مرده در سکوت
لبها برای زوزهیِ تقدیر، ماتِ سوت
تبخیرِ اعتقادْ شدن در کجایِ هیچ
شهری پر از مسیر، پر از انقلاب و پیچ
مشکوک آبهای پسر خواندههایِ آب
دریا چشیده وا شده در رخوتِ سراب
سکّویِ خیز خورده به کوهان لاله ها
در واژگونی اش پُر گلزار، چاله ها
قلبی فرو نشسته در آشوب سایه ها
تف بر ملافه ها و تشک ها و پایه ها
آن شیشه ای که خرد شد از ضربه ای مهیب
تقصیر تو نبوده بگو باز : «سیب سیب »
یادش نمانده پنجره در ضلع غربی است
پرهاش مبتلایِ معمایِ چربی است
مرگی که زودتر زده بر پیکرِ نفس
ترسانده است صاحبِ مزدور از قفس
این زن برهنگیش پر از تاول است و راز
فریادهاش مملو خرناسه یِ گراز
سهمِ خودش نمی شود و سهمِ دیگریست
قربانیِ روانیِ بی رحمِ دیگریست
پس داده جوهر خودی از کاغذ تنش
خالیست آسمان رهاییش از منش
بگذار لخت فاجعه را بازگو کند
خود را در آسمان رهاییش بو کند
سقفی که ریخت، خانه فقط خاکروبه نیست؟
تاوان این برهنگی گنگ چوبه نیست!
زن بودگیست لالی در جلد پیرهن؟
تکرار هر چه زیستنش هست در کفن
این رختکن صدای تلاطم گرفته است
فردای بوم زمرمه ای گم گرفته است
پاشو کویر! چشمه شدی! پایشویه کن!
زنجیرِ پاره پاره شدی، زنجه مویه کن
هر آنکس که بلندی خواهد نیازمند نردبان است
چنین گفت زرتشت، نیچه
🕊️