شاگردي كوچك در عرصه ي شعر و ادبيات
مهندس مكانيك
Iran🇮🇷
تك كتاب: بيتهاي آواره
تقديم به ملت مظلومي كه جز تكه اي جدا شده از ما نبوده اند:
سوار بر
شاه مي گو ها
مي برم
تمام اشكهايم را
دفن كنم
كف خليج
تا كم نياورد
دلشوره هايش را
براي
فرداي
پر از فغان و داستان ماهي هايي
كه
پي در پي
نفس مي كشند
آهي تلخ را
به زبان شيرين مادري اش…
راه به هيچ دريايي ندارد
رؤياهايشان
فقط
به درد مي خورند
در سرزميني كه
نهنگ هايش
گروه گروه
خود كشي مي كنند
براي سواحل آرامي كه
ندارد…
مهدي ناصريان
درد دلي با ١٧٦ شهيد غواص مظلوم كه با دستهاي بسته با مفتول زنده به گور شدند تا عزت و غرور ايران و ايراني محفوظ بماند:
چه مي شد ذره اي مثل تو خاكي بود و معمولي،
هر آن كه گشته در شهرت براي خويش مسئولي
مسائل حل نگردد بي تو، وقتي بين مسئولين
براي مدعي ها بيشتر گمنام و مجهولي
به اين دلهاي لبريز از جهنم، هيچ اميدي نيست
چه بيهوده به جاي ما به استغفار مشغولي
تو جنگيدي براي حق فقط، ما ساختيم اما
در استحلال جنگ با خدا احكام مقبولي!
ببين بر دوشمان بار ستم را، گر چه رفتي تا
نگيرد ظالمي از گرده ي مستضعفان كولي
توان زنده ماندن شد اگر در ما كم و كمتر
به جايش عده اي گشتند در غارتگري غولي
به منزل مي رسند امروز وقتي بارهاي كج،
چرا اصرار مي ورزند تو ميزان و شاقولي؟!
زدي دل را به دريا در عوض بعضي نفرمودند
به غير از دسته گل دادن به آب اقدام معقولي
چه از بي مهري برخي به خوزستان بگويم كه
خود از لطف همان ها بيشتر مظلوم و مغفولي
نرفت از يادمان اما كه چه ديني وطن دارد
به خرمشهري آباداني اهوازي و دزفولي
چه نامرد است او كه در غيابت سفره هامان را
گرو برداشته تا بيشتر درآورد پولي
به داد سفره ها كي مي رسند آنان كه دل بستند
به نان گندم ري از تنور خانه ي خولي
چه راحت عهد بشكستند با دستي كه ديگر نيست
به جز چند استخواني كه بر آن پيچيده مفتولي...
مهدي ناصريان
نیا که حال همه در غیابتان بد نیست
اگر بد است هم از انتظار بی حد نیست
اگر چه باورمان می شود که منتظر است،
کسی که دغدغه اش غیر میز و مسند نیست
نصیب ما شده از آن جهت فقط بن بست
که هر که گشته ژن خوب، لایقش سد نیست
چه کرده با دل و دین فقر؟ چون علی الظاهر،
در انتظار تو جز قشر کم درآمد نیست
ته ارادت ما در قبال اجدادت،
به جز بنای رواق و ضریح و گنبد نیست
کنیم هر چه که خواهیم و از در جنت،
به یمن ندبه برای تو هیچ کس رد نیست
میان مدعیان خلافتت امروز،
کسی دچار غم امت محمد نیست
برای حضرت خورشید، پشت مشتی ابر،
مجال آن که به ما لحظه ای بتابد نیست؟
گرفته نام چرا خود خوری دریا جزر؟
از اشکهای زمین پر شده ست، این مد نیست
یزیدهای جدیدی علم شدند و کسی،
میان لشکرشان مثل حر مردد نیست...
مهدی ناصریان
Invited by: Azim Moradi
if the data has not been changed, no new rows will appear.
Day | Followers | Gain | % Gain |
---|---|---|---|
January 18, 2024 | 295 | +57 | +24.0% |
September 12, 2022 | 238 | -3 | -1.3% |
July 30, 2022 | 241 | +7 | +3.0% |
June 24, 2022 | 234 | +2 | +0.9% |
May 17, 2022 | 232 | +4 | +1.8% |
April 09, 2022 | 228 | +6 | +2.8% |
February 10, 2022 | 222 | +3 | +1.4% |
January 03, 2022 | 219 | +4 | +1.9% |
October 19, 2021 | 215 | +44 | +25.8% |
September 12, 2021 | 171 | +152 | +800.0% |