شاعر
نوازنده ى كمانچه
در سرم از نقش مويت عشق، دار انداخته
صبر، از من طرح نقشى بى قرار انداخته
.
يا تو بايد سركشى يا مرگ بايد سر كشد
اين شرابى را كه از من انتظار انداخته
.
امتداد ليلت مويت ندارد بامداد
داد از اين شامى كه دنيا در مدار انداخته
.
از شكستن ها نگو اى موج ما هم ديده ايم
اتفاقى را كه دريا بار بار انداخته
.
هر كجا طبع بلند عشق پستى ديده است
دره اى در پاى رودى آبشار انداخته
.
ايرج على نژاد
گوتنبرگ سوئد📍