مردی كه امروز عاشقش میشی ، زنهای زيادی ازش متنفرن! زنی كه امروز دوس داشتنش رو كشف میکنی و زندگيت رو زيبا میکنه، پارسال زندگی مرد ديگهای رو نابود كرده! سربازی كه توی سنگر تو نارنجک میندازه و منتظره تا صدای تكه تكه شدن بدنت رو بشنوه، توی خونه بچهی سه سالهای داره كه بهش میگه بابا! اتاق نيمه تاريك خونهای قديمی كه حالت ازش بهم میخوره محل زيباترين خاطرات آدمی ديگه است... شايد خيلی احمقانه به نظر بياد عزيزم، ولی زندگی بيش از اين كه خودش معنی داشته باشه ، از جايی كه تو بهش نگاه میكنی معنی پيدا میكنه...