فرزادمقبلی . on Clubhouse

Bio

مهندس عمران،شاعر ونویسنده ۳ اثر ، ۱_فرزاد ۲_ نه قلم دریک قلمرو ۳_ماورای قلم
فرزند بهار ، دوم فروردین ۱۳۴۹
برخلاف بعضی ها بیزار از بک چنل ⛔
🖤
*آموزش شعر وغزل سرایی
*ظرفیت پذیرش درهر دوره فقط۷نفر
*آموزش هم به صورت حضوری وهم مجازی
*آموزش هافقط تک نفره
*جهت ثبت نام باارسال پیام به واتساپ شماره۰۹۹۲۷۵۸۲۰۰۹ اقدام فرمایید
جهت خریدکتابهای فوق هم به واتساپ شماره فوق پیام ارسال فرمایید
☆☆☆
خداحافظ
خداحافظ مگو برمن ، که چشمانم نمی دارد
ز رفتن لرزه میگیرم،جدا ماندن غمی دارد

تورا گفتم که بارفتن ، دلم ازغصه میمیرد
دلم ازدرد هجرانت، ازین پس ماتمی دارد

دگرماندم خودم بااین جدال ماندن و رفتن
رهایی زین همه تردید ورفتن عالمی دارد

دگر بارفتنت هرگز گل نرگس نمی جویم
که باحرف جدایی ،دیدگانم نم نمی دارد

دگر سرشد زمان ماندن اما تاب رفتن نیست
ز فرقت لرزه میگیرم، جدایی ها غمی دارد

به قلبم تیرتنهایی نشسته ازفراق اما
نه پایان دارداین دردم ،نه دردم مرهمی دارد

همه دنیای من تاریک و دل بر بی کسی بندم
دل ازتاریکی وهجران، امید بس کمی دارد

گذر از عشق شیرینت، نمیگویم به سر دارم
دلم ازکوچ دوشینت ،هنوزم شبنمی دارد

سفر می خواندت فرزاد و پایت پای رفتن نیست
امیدی مانده بر جانت ،که آنهم خاتمی دارد
☆☆☆
مادر
تقدیم به مادران عزیزی که از بینمان رفتند

بیا مادر در آغوشم بگیر و لای لایی کن
دوباره مست خوابم کن دریغ از روشنایی کن

بیا مادرکه بی توخواب راحت رفته از یادم
بیا امشب دوباره چشم مستم را هوایی کن

دگر از بی تو بودنها ز دنیا خسته و سیرم
بیا و امشب از این خسته از جان دلربایی کن

تو دنیای من انگاری تو تنها یار من بودی
بیا و مادری را در وجودم کیمیایی کن

بیا با ناز دستانت سرم را غرق عشقت کن
بیا بی مادری های مرا امشب دوایی کن

منم خاک دو پاهایت که یادم رفته جاپایت
بیا یکبار دیـگر بر من عاشق وفایی کن

عجب احساس یاسی در دلم بنشسته ای مادر
الهی من به قـربان تـو ای مادر دوایی کن

چه می شد گر بهار عمر مادر جاودان می شد
بیا عمر من فرزاد بر پایت فدایی کن
☆☆☆
تقدیر
آبی از سر بگذرد، آن آب را تقصیر نیست
هیچکس درسرنوشت خویش، بی تاثیر نیست

گندم از گندم درآید، جو ز جو حاصل شود
ای دریغا جای پسته حاصلت انجیر نیست

لقمه در حد دهان می بایدت، نی بیش و کم
هیچکس دراین طبیعت، قاشقش کفگیر نیست

یک قدم برگرد عقب، بنگر چه آوردی به سر
آنچه بر سر آیدت، بر گردن تقدیر نیست

هر چه آید بر دهان ، آسان بیانش میکنی
هر کلامی بهر هر جایی که با تاثیر نیست

پایه های زندگی را با دروغ افراشتی
زندگی ویران شود، خودکرده را تدبیر نیست

تا تو از نیرنگ و از رنگ و ریا دم میزنی
مطمئنم جز بلایا بر تو دامنگیر نیست

دل شکستی بعد در فکری که ترمیمش کنی؟
این دل بشکسته هرگز قابل تعمیر نیست

گفته ای آب ازسر فرزاد بگذشته ولی
بهر آدم گشتن او هر زمانی دیرنیست
فرزادمقبلی