Daniel Haghighat on Clubhouse

Bio

پدر دستور آتش داد

برادر بر زنین افتاد
برادر غرق در خون شد
پدر چشمش پر از خون بود
سرش پر کینه مجنون بود:

پدر سلاخ بی رحمی
که‌دستورش الاهی بود
T
زمین رنگش دگرگون شد
چو صحرایی پر از خون شد
هوا بویش پر از بازوت
هزاران طفل شد نابود
خدا آیا در آنجا بود؟
پدر سلاخ بی رحمی

که‌دستورش الاهی بود
زمان چون‌عهد آدم بود.
برادر تشنه خون برادر بود
قیامت روز محشر بود
هزاران یار با ایمان
همان مردان ما ایران
به خاک وخون زمین خوردند
برای خاک ما مردند
صدای رگبار مسلسل
فریاد های الله اکبر
فریادهای نفرین بر تو
ای دژخیم خون آشام
دیگر صدا ی هر رزمم گرفت آرام
هزاران چشم باز
خیره به آسمان
کلام من
زبان گویایی نیست
آخر نمی شود گفت
هر آن چه را دیدم
ناله هایی را که شنیدم
زبانم لال
دلی آکنده از غم
در ناتوانیم، تنها تو را گواه
تو دیدی شنیدی
تنها امیدم در نا امیدی
تویی که دیدی اما سکوتت
دلم را رنجاند
از آن روز دیگر
تو. را نمی پرستم
عدالت ات را قلب مهربانت را
پشیزی