🖤♥️💚 💛💙
From 🇦🇫 in 🇸🇪
یک پیر مرد هزاره که تا بخود آمد دید شصت سه بهار و برگریزان را در خود حل کرده.
همین که هستم!
کم سواد نه بی سوادم، بی سواد بی سواد، پس ملامت ام نکنید اگر گفتم گیتی پوچه!
میخندم و در میان خنده هام عاشق شعرم، عاشق ارقام، عاشق غزل، عاشق طبیعت و عاشق انسان!
انسانیت دین من است و میانه خوبی با تقدس گرایی ندارم!
من بیخیال حرف دیگرانم!
بگذار بگویند و بگویند و بگویند
بگذار ببرند و بدوزند و بپوشند
تو بخند، گوش بده، خیره بمان، هیچ مگو!
من باورمندم که تنها منجی بشر دانایی و آگاهی است!
منم، خود خودم!
تا جایی که میشد سکوت کردم، وقتی فهمیدم یک جملهی نابجای من، ممکن است یک آدم را تا مدتها، اندوهگین نگاه دارد.
تا جایی که میشد سکوت کردم و اظهار نظری نکردم، وقتی فهمیدم آدمها معمولا مطابق حال و روز خودشان حرفهای من را برداشت میکنند و از برداشتهای من حرف میزنند.
تا جایی که میشد سکوت کردم و فاصله گرفتم، وقتی فهمیدم زیاد حرف زدن و زیاد حضور داشتن، جز خراب کردن شخصیت من کار دیگری از پیش نمیبرد...
ساکتم، بدون واکنش، دور ایستاده، تنها... و سالهاست که با احتیاط و هراس از چند فرسخی آدمها میگذرم و صمیمی شدن و رفاقت، آخرین گزینهایست که به آن فکر میکنم...
مردم هیچ وقت بابت ضعفت های من، از من متنفر نیستند.
انها به خاطر قدرت و توانایی هایم
ازم متنفرند!
پس سعی کردم قوی باشم.