چون حبابی دیده وا کردیم در دریای هیچ
عمر بگذشت ای دریغا بر سر سودای هیچ
در میان جنگلی از آهن و دود وغبار
شهر هیچستان ما را بین و این غوغای هیچ
جعبه شهر فرنگ است وبه هر سازی در آن
صورتک هایی که می خندند برسیمای هیچ
بر سر آمال خود بی دست وپایان پایمال
وانکه را دست است و پا بنهاده بر سودای هیچ
مهر بی مهری نهاده بر جبین ها داغ ها
در فسون لفظ ها پنهان شده معنای هیچ
خسته از نیرنگ وافسون چشم ها وگوش ها
تا که می کوبد بر این طبل بلند آوای هیچ
آی باران گر همه در دانه داری زینهار
جز گل حسرت نخواهی چید از این صحرای هیچ
شمع من مستانه می رقصی در آغوش نسیم
باش تا از روزنی سر بر کند فردای هیچ
خود گریزی خسته ام آیا پناهی مانده است
ای کدامین کوچه ی متروک و ای دنیای هیچ
شعر ما پرتو در این آشفته بازار ریا
هم چو تشریفی است کاویزند بر بالای هیچ
if the data has not been changed, no new rows will appear.
Day | Followers | Gain | % Gain |
---|---|---|---|
September 16, 2023 | 222 | +24 | +12.2% |
December 08, 2021 | 198 | +4 | +2.1% |
October 30, 2021 | 194 | +21 | +12.2% |
September 02, 2021 | 173 | +61 | +54.5% |